یازده نکتهی برای موفقیت در معاملهگری
برخلاف تصور عامه، موفقیت در معاملهگری یکشبه حاصل نمیشود؛ در دورههای آموزشی سهروزه هم نمیتوان نخبه شد! هر معاملهگر بورس باید مهارتهایی را (عمدتاً با آزمونوخطا) کسب کند. یقیناً مجموع این مهارتها است که باعث میشود به سودهای پایدار و مستمر دستیابیم.
جای تعجب است که اغلب افراد علت ناکامیهای اقتصادی خود را عموماً به شرایط بازار یا وضعیت اقتصاد گره میزنند؛ آنچه در ادامه میخواهم بدان بپردازم، 11 نکتهای است که برگرفته از روان معاملهگر است نه شرایط بازار یا سیاستهای دولت!
فهرست مطب
Toggle1- برداشت خالی از احساس در مقابل سود و زیان
هر معاملهای بسته به شرایط مالی تا حدی بر روحیهی ما اثرگذار است. آنچه معاملهگری را از سایر دستاوردهای کنونی ما جدا میکند، عدم وابستگی نتایج است! بهعبارتدیگر نتایج هیچکدام از معاملات تأثیری بر نتیجهی معاملات بعدی ندارد؛ اما متأسفانه احساسات بخش جداییناپذیر یک معاملهگر بورس است. هر میزان ضرری که در کارنامهی معاملاتیمان ثبت میشود (هرچند که مقدار آن کم باشد) تا حدی برایمان عذابآور است. به این اتفاق در دنیای روانشناسی «درد پرداخت» اطلاق میشود. بر همین اساس هر زمان که پولی از کفمان میرود تا حدودی ازنظر ذهنی برایمان دردناک است.
دانشمندان علم بازاریابی با اسکن MRI مغز هنگام پرداخت پول متوجه شدند خون در قسمتی از مغز متراکم میشود. این قسمت همان بخشی است که هنگام درد جسمی فعال میشود! فرآیند از دست دادن پول در کل دردناک است…
البته این مسئله فقط در روانشناسی یا علم بازاریابی اثبات نمیشود؛ همانطور که در وبینار کلیدهای طلایی موفقیت در بورس توضیح دادم که چرا یک معاملهگر بورس هیچگاه نمیتواند به توصیهی بزرگان بورس عمل کند؛ منظورم عبارت کلیشهای «ضررها را کاهش بده و به سودهایت اجازه بده» است. همانطور که گفتیم اساساً تأثیر ذهنی میزان مشخصی از زیان، چند برابر تأثیر همان میزان از سود است!
توصیهی عبارت کلیشهای «ضرر را محدود کن و سودهایت را توسعه بده» به دانشجویان بسیار ساده است؛ اما در عمل اتفاقی کاملاً معکوس پیش روی آنهاست.
سود یا زیان هیچکدام و هرگز نباید در روحیهی یک معاملهگر بورس تأثیر بگذارد. اینکه عملاً چهکار کنیم تا این تأثیرات را به حداقل برسانیم تا حدودی تابع پیشینهی فکری معاملهگر بورس است؛ اما بخش عمدهی آن از عدم اعتقاد به اصل پَرِتو در معاملهگری و نداشتن یک پلان معاملهی مکتوب است.
اصل پَرِتو که از آن تحت قانون 20/80 نیز یاد میشود بهطور مبسوط و عملی در کارگاه ۰ تا ۱۰۰ ساختِ استراتژی معاملاتی در بورس توضیح داده شد.
توصیه: به معاملات بادید یک بازی نگاه کنید. بخشی از سودهای ما قطعاً دوباره به بازار تحت عنوان زیانهای کوچک بازخواهد گشت؛ همینطور زیانهای کوچکمان احتمالاً با سودهای قلمبه، جبران خواهد شد. نتیجهی یک معاملهی منفرد هرگز ملاک نیست. یک معاملهگر بورس با سری رخدادهای تصادفی سروکار دارد که هیچ کنترلی روی آن ندارد؛ بنابراین باید برداشتی خالی از احساس نسبت به نتایج منفرد در معاملات داشته باشیم.
2- قبول ریسک در معاملات
البته اگر از ما سؤال کنند معاملهگر محافظهکار هستید یا جسور پاسخ اغلب ما سبک معاملات ریسکپذیری است! البته جای تعجب هم ندارد چراکه همهی ما بهنوعی دچار پدیدهی شوم توهم برتری هستیم؛ درواقع فقط فکر میکنیم که ریسکپذیر هستیم اما سرِ بزنگاه خریدوفروش، دستمان میلرزد.
همانطور که در وبینار ستارگان سرمایهگذاری در بورس گفتم اغلب افراد به دنبال قطعیت بدون ضرر هستند تا ریسکپذیری؛ این پدیده را بر اساس یک اثر روانشناختی بنام فِرِیم توضیح دادیم. در این صورت بازهم گفتن «من ریسکپذیر هستم» ساده است تا عمل کردن به آن، همانطور که مارک داگلاس در کتاب معامله در زون بر روی اهمیت قبول ریسک در معاملات تأکید بسیار زیادی دارد.
مارک داگلاس محقق و مدرس در حوزهی روانشناختی بازارهای مالی است. تاکنون از وی دو کتاب فخیم به نامهای «معامله در زون» و «معاملهگر منظم» تألیف شده است.
توصیه: ریسک، بخش جدائیناپذیر یک معامله است. اگر نتوانیم ریسک را با تمام وجود قبول کنیم، نسبت به آن حالت تدافعی از خود نشان میدهیم که متأسفانه در این تقابل بازندهی نهایی خودمان هستیم نه بازار! حتی شروع یک معامله در نطفه هم با ریسک همراه است چراکه کارگزارمان در حکم مرغ تخم طلا همان اول باج خود را (کارکرد) سرِ دروازه میگیرد.
3- عدم تعمیم نتایج
نتایج معاملاتِ یک معاملهگر بورس همانند اثرانگشت انسانها، منحصربهفرد است. هیچ معاملهای را پیدا نخواهید کرد که نتیجهی آن وابسته به معاملات قبل باشد؛ در این صورت اگر سه بار بهطور متوالی ضرر کردیم، هیچ دلیلی ندارد که بار چهارم هم حد ضررمان لمس شود! متأسفانه مغز ما این قضیه را درک نمیکند همانطور که کودک یاد گرفته دستش را به بخاری نزدیک نکند و اِلا میسوزد.
مغز انسان بهگونهای طراحیشده که اطلاعات تلخ گذشته را به لحظهی اکنون تعمیم (ربط) میدهد؛ راستش را بخواهید در سناریوی تعمیم مغز برای معاملهگر بورس به طرز وحشتناکی خطرناک است (مشاهدهی ویدیو: نیروی تعمیم ذهن)
همانطور که میدانید بر اساس اصول اولیهی تحلیل تکنیکال، بازار الگوهای تکراری را طی سالیان مختلف میسازد؛ اما آیا معاملهگرانی که 100 سال قبل در تشکیل الگویی دست داشتهاند امروز در بازار هستند؟ پاسخ به این سؤال احمقانه به نظر میرسد! پس چرا این الگوها تکرار میشوند؟ روشن است. اگرچه بازار الگوهای تکراری را میسازد اما دلیل ندارد همان معاملهگران قبلی در ساخت الگوی جدید دست داشته باشند، با این اوصاف هرچند که الگوها تکرار میشود اما معاملهگرانی که در پس ساخت آنها هستند با تفکرات و روحیات متفاوتی وارد بازار میشوند.
توصیه: نتایج معاملات مستقل از یکدیگر هستند. اگر معاملهگر بورس بهطور متوالی در معاملاتش برنده باشد هیچ دلیلی برای تداوم آن وجود ندارد؛ و البته این سناریو برای ضررهایمآنهم صادق است؛ بنابراین مصرانه (بدون توقف) از فرامین سیستم معاملاتی (sepidar) خود پیروی کنید.
4- تمرکز بر معاملهگری بهجای سود
اگر اشتباه نکنم هنگام مطالعهی کتابی درزمینهٔ بهرهوری خواندم که: تمرکز بر روی یک فعالیت و عدم انجام کارهای موازی حین آن، بهرهوری را بهشدت افزایش میدهد، همانگونه که هماکنون به چیزی بهغیراز نوشتن این مقاله متمرکز نشدهام!
اما آنچه از عنوان این مطلب مدنظرم هست تمرکز بر اصلِ معاملات (بهجای دودوتاچهارتا کردن سودها) است؛ بهعبارتدیگر یک معامله را بر اساس معیارهای فنی دنبال کنید و هرگز به سود و زیان لحظهای آن توجه نکنید. اگر بهجای تمرکز بر معامله دائماً در حال حسابکتاب کردن سودهای لحظهای آن باشید، کاهش یا افزایش آن باعث حالتهای «خود تخریبی» و «خودشیفتگی» در معاملات میشود که استهلاک روانی زیادی را برای معاملهگر بورس به همراه داد.
حالتهای ذهنی «خود تخریبی» و «خودشیفتگی» حاصل افزایش یا کاهش هورمونهای سروتونین و نورآدرنالین در بدن انسان است. عدم مدیریت فردی یک معاملهگر باعث میشود ترشح این هورمونها استهلاک روانی بالایی را برای معاملهگر بورس به همراه داشته باشد.
توصیه: تمرکز بر روی سود معاملات باعث میشود از اهداف معامله دور شویم. بهجای آن سعی کنید یک معامله را فارغ از اینکه در حال حاضر چقدر در سود یا زیان است دنبال کنید.
5- لذت بردن از فرایند معامله
برخلاف تصور عامه، معاملهگری سیری از رخدادهای تصادفی با احتمالات ریاضی است نه قطعیت! بهعبارتدیگر معاملهگری یک سفر است نه مقصد. این ازجمله ویژگیهای مثبت یک معاملهگر بورس است که در پسِ معاملاتش هیچگونه اصرار یا اجباری نهفته نباشد.
معاملهگران موفق بازار بورس قادر هستند تا خیلی سریع تصمیم بگیرند. آنها معاملهگری را بدون مشقت یا زحمت خاصی انجام میدهند. عجله داشتن برای رسیدن به نتیجه تنها سرمایه ما را به فضا خواهد فرستاد و دیگر هیچ! اگر برای پارو کردن پول عجله داشته باشیم اتفاقات خوبی برایمان رقم نخواهد خورد چراکه سرمایهگذاری موفق، فرآیندی بلندمدت است.
همانطور که لئوناردو داوینچی میگوید: آنکه میخواهد یکروزه ثروتمند شود، در عرض یک سال به دار آویخته میشود.
وارن بافت را به گمانم همه بشناسیم، سرمایهگذار آمریکایی خودساخته با بیش از 70 میلیارد ثروت؛ بافت زمانی که 40 ساله بود میتوانست خودش، خودش را بازنشست کند و در بهترین حالت به زندگی خود ادامه دهد؛ اما او میگوید از سرمایهگذاری لذت میبرم. مارک تایر در «کتاب 23 اصل موفقیت وارن بافت» از بافت بهعنوان اسطورهی سرمایهگذاری یاد میکند.
وارن بافت میگوید: تا زمانی که زنده هستم، به سرمایهگذاری ادامه میدهم. بافت میگوید من از فرآیند پول درآوردن بسیار بیشتر از درآمد حاصل از آن لذت میبرم، گر چه زندگی کردن با آن درآمدها را نیز آموختهام.
نهتنها بافت که اغلب سرمایهگذاران موفق نیز بهجای درگیر شدن و زدوخورد با بازار، از معاملات خود لذت میبرند. همانطور که «دیوید رایان» یکی از سرمایهگذاران موفق سهام میگوید:
سرمایهگذاری همچون جستجو کردن برای گنجی بزرگ است و من عاشق جستجو
توصیه: یاد بگیریم با برنامه و خالی از هرگونه فشار روانی از انجام معاملات خود لذت ببریم. سود نهایی در پَسِ تعداد قابلتوجهی از سود و زیان نهفته است. همانطور که با سودها خوشحال میشویم، از ضررها هم لذت ببریم. چراکه با هر ضرر یک گام به سودها نزدیکتر میشویم.
6- برخورداری از استراتژی شخصی
البته توصیه کردن به یک معاملهگر بورس برای تدوین و طراحی یک استراتژی معاملاتی کمی سخت است! “سخت بودن ” را ازاینجهت خدمتتان عرض میکنم که عمدهی رفتارهای سرمایهگذاران بورس ما بر اساس تفکر و رفتار رمهای (گلهای) است؛ این مسئله عمدتاً به دلیل یکطرفه بودن بازار و عدم بهرهمندی از فروش استقراضی در معاملات است.
اما درهرصورت بدون استراتژی معاملاتی مکتوب، معامله کردن بیقیدوشرط، حکم کوبیدن آب در هاون را دارد. بازار متغیرهای زیادی دارد، ابزارهای تحلیلی هم که به لطف خدا قابلشمارش نیستند! پس دو سناریو پیش روداریم: اول آنکه به همهی ابزارها مسلط شویم که با فرض تسلط هم نمیتوانیم همزمآنهمهی آنها را به کار بگیریم. دوم آنکه: متغیرهای بنیادی بازار را بشناسیم. راستش را بخواهید من سالها پیش با حماقت هردوی این مسیرها را رفتم درحالیکه نتیجه فقط چند میلیون ضرر شد!
توصیه: بهجای تقلید کورکورانه و غاز قلمداد کردن مرغ همسایه! سعی کنیم برای خود یک استراتژی معاملاتی مدون، طرحریزی کنیم. البته از طراحی استراتژی مسئلهی مهمتر هم وجود دارد و آن عمل کردن به آن است. متأسفانه اغلب افراد تا مرحلهی طراحی استراتژی پیش میآیند اما در معرکهی خریدوفروش، قادر نیستند بر اساس آن عمل کنند؛ همانطور که یک مدیر صندوق حفظ ارزش به نام تام باسو چنین نقل میکند:
تام باسو: بعد از گذشت مدتها، فکر میکنم پیروی بیقیدوشرط از استراتژی معاملاتی خودم، بهترین کمک را به عملکرد من کرده است.
7- عدم تلاش برای کنترل بازار
ما در دنیایی بزرگشدهایم که یاد گرفتهایم با اعمال تغییرات بر محیط اطراف، کنترل اوضاع را در دست بگیریم؛ دقیقاً با همین پیشفرض پا به کارزار بورس میگذاریم؛ اما دنیای بورس کجا و دنیای آدمها کجا. هرچند که بازار متشکل از تعداد زیادی انسان است و ما نیز بهعنوان معاملهگر بورس یکی از آنها هستیم؛ اما تابهحال کسی موفق نشده با سرمایهی خود بازار را تحت کنترل قرار دهد!
منظورم سهامداران جزء مثل من و شما هستند. البته که سناریو برای حقوقیها (البته آنهم تا حدودی) فرق میکند.
تاریخ نشان داده است تلاش برای کنترل بازار بیبروبرگرد ما را به ورطهی ورشکستگان پیوند خواهد زد؛ هرچند عدهای بهواسطهی سرمایه کلان ممکن است در برخی مواقع (و نه همیشه) بتوانند تغییراتی را در قیمتها اعمال کنند اما این قصه گاهی به قیمت نابود شدن یکبارهی تمامی سرمایه آنها در بازار، تمام میشود! منظورم صندوقهای سرمایهگذاری همانند «ویکتور نایدرهافر» و LTCM بود که با توهم کنترل بازار سرمایهی میلیاردی، سرمایهگذاران خود را 19 سال قبل به هوا فرستادند!
یادداشت نویسنده: داگلاس در« کتاب معامله در زون» در رابطه با “عدم کنترل بازار ” مطالب جالبی را عنوان کرده است.
توصیه: بهجای تلاش برای در دست گرفتن شرایط بازار، بهتر است بر روی خودمان کنترل داشته باشیم! ممکن است نتوانیم کنترل بازار را به دست بگیریم (که قطعاً نمیتوانیم) اما خودمان را میتوانیم مدیریت کنیم! قبل از اینکه از پا بیفتیم و تحلیل رفتن سرمایهی خود را از چشم بازار ببینیم بهتر است برای مصاف با این گاو بی شاخ و دم (بازار)، طرح و برنامهی جامعی را تدوین کنیم.
8- مسئولیتپذیری
یقیناً موفقیت یک معاملهگر بورس تا حدود زیادی به مسئولیتپذیری آن وابسته است؛ مسئولیتپذیری بدین مفهوم است که عواقب نتایج منفی معاملات خود را بر عهده بگیریم. البته حداقل چیزی که من در بین دانشجویان میبینم دقیقاً عکس این مطلب است. درواقع افراد، زیان خود را به گردن بازار میاندازند یا آن را به شرایط سیاسی پیوند میزنند. جای سؤال است اگر عقیده داشتید شرایط بازار بد است یا ریسک سیاسی بالا است، پس اصلاً چرا وارد فرایند معامله شدید!؟
این مطلب دقیقاً تابع درجهی مسئولیتپذیری معاملهگر بورس است. افراد مسئولیتپذیر بیچونوچرا عواقب ناشی از معاملات خود را میپذیرند؛ آنها اشتباهات خود را به گردن بازار نمیاندازند. غرغر هم نمیکنند!
به گمانم جورجی سورس (نام اصلی جورج شوارتز ) سرمایهگذار مولتی میلیاردر را بشناسید. البته کسی است که فروش استقراضی بانک انگلستان را بهزانو درآورد و یکشبه 2 میلیارد سود کرد. شهرت او در حدی است که میتوان ثروت آن را با وارن بافت مقایسه کرد. شوارتز همهچیز را با دیدگاه منتقدانه میبیند (ازجمله خودش را)؛ او دربارهی تصمیمات مالی خود چنین نقل میکند:
جورجی شواتز: من جدیدترین منتقد خودم هستم
مطمئنم میتوانید حدس بزنید که خرده ضررهای طبیعی او طی معاملاتش کمتر از 50 میلیون دلار نیست؛ اما بااینحال او مسئولیت معاملات خود را بر عهده میگیرد و آن را به گردن کَس دیگری نمیاندازد. داستان اما در بورس ما کمی متفاوت است؛ سرمایهگذاران باهوش بورس، اولین انگشت اتهامشان به سمت بازار، دولت یا سازمان بورس است؛ منظورم آنوقت است که یک تک سهم هستند و آن را در ضرر 50% نقد کردهاند!
توصیه: یاد بگیریم مسئولیت کامل معاملات خود را بر عهده بگیریم؛ اگر بازار بد است یا شرایط اقتصادی خوب نیست بهتر است پولهایمان را سپرده بانکی کنیم و فرار را برقرار ترجیح دهیم بهجای آنکه اوقات خودمان را تلخ کنیم.
9- تمرکز بر حقیقت جاری
جای تعجب ندارد که عدهای بهجای متمرکز بودن بر فرآیند معاملهگری، تمرکز خود را بر روی اطلاعاتی میگذارند که فقط دانستههایشان را تائید کند. البته به گمانم بدانم دلیل این چالش چه باشد. نوعی سوگیری تأییدی که باعث میشود افراد فقط چیزهایی را بپذیرند که فرضیات مزخرف ذهنی، آنها را تائید کند! اینجاست که حتی اگر کسی بخواهد کمکشان کند به پدیدهی مضحک انکار گرایی رو میآورند.
کنتور سازی ایران شرکتی بود که با اعلام سود بسیار بالا درازای هم سهم، افزایش قیمتِ وحشتناکی را اواخر سال 94 تجربه کرد. پسازآن اما با اعلام پیشبینی سود 25070 ریالی برای هر سهم قیمتِ بالای هشت هزار تومان را هم ثبت کرد.
این سهم طی چند ماه بهطور پیوسته یکی از کمترین نسبتهای قیمت به سود (P/E) در کل بازار را به خود اختصاص داده بود. (البته این نسبت کاهش یافت چراکه قیمت آن به زیر پنج هزار تومان سقوط کرد) به گمانم علت این کاهش قیمت بدبینی سهامداران به وضعیت شرکت بود. شایعات و اخباری از سهامِ وثیقه، واگذاری بلوکی، صحبتهای یک نماینده مجلس در تأیید قانونی بودن قرارداد عمده شرکت و دیگر شایعات در بازی با انتظارات سهامداران بیتأثیر نبوده است.
نکتهی جالبی که وجود داشت، نگاه معاملهگران به این سهم بود؛ سؤال سرمایهگذاران این بود: “آیا میتواند سود پیشبینیشده را محقق کند؟” و همه منتظر “گزارش حسابرس ” بودند! همه معاملهگران حرفهای میگفتند اگر گزارش حسابرس به نفع شرکت باشد قیمت سهم از مرز 10 هزار تومان نیز خواهد گذشت. بااینکه گزارش حسابرس هم آمد ولی سؤال دوم مطرحشده است: “آیا این سود را تقسیم و پرداخت خواهند کرد؟” انگار تصویر ذهنی معاملهکنندگان راجع به این سهم تخریبشده است و به دنبال مدرک محکمی برای تأیید این تصویر ذهنی خود هستند!
اینیک دام روانی را اصطلاحاً “تصدیق “ میگویند؛ درواقع وقتی یک تخیل مضحک در ذهن ما جا خوش کرد دیگر عوض کردن آن خیلی سخت است.
توصیه: بهجای گذاشتن کلاه گشاد بر سرخودمان و قرار دادن باند عفونی روی زخم، بهتر است با حقایق تلخ روبرو شویم تا دروغهای شیرینی که فقط تصورات موهومی ما را تائید کند یک معاملهگر بورس باید بر روی حقایق بازار تمرکز کند نه اطلاعاتی که باورهایش را تائید میکند!
10- نگهداشتن نظارت شخصی در پایین
در مورد حرکت قیمتها فرضیههای مختلفی تاکنون مطرحشده است. از تئوری گام تصادفی بگیرید تا نظریهی بازار کارا که آن را تأیید میکند. هرچند همه موارد در تصدیق “غیرقابلپیشبینی بودن ” بازار به کار میرود، اما هیچگاه تلاش نکنید عقاید خود را به بازار تحمیل کنید!
معاملهگر بورس بهراحتی ممکن است یکی پس از دیگری در معاملات خود شکست بخورد (که این کاملاً طبیعی است) اما هیچگاه نباید نظرات خود را به بازار تحمیل کند و ازجملهی این تحمیل نظرات “پیشبینیهای محض ” است! البته ممکن است به زلف اساتید بربخورد اما ابایی از گفتن آن ندارم؛ همانطور که وارن بافت یا جورجی شوارتز مطلقاً اعتقادی به پیشبینی، ندارند؛ البته پر مسلم است که این مهم در ایران باب دندان است، آخر مگر میشود بدون پیشی بینی معامله کرد! جورجی شوارتز یکی از موفقترین سرمایهگذاران بازارهای مالی دربارهی واژهی محبوب ” پیشبینی ” اینطور نقل میکند “
جورجی شوارتز: موفقیت مالی من در تضاد کامل با توانایی من در پیشبینی رویدادهای بازار است.
نهفقط شوارتز که صدها معاملهگر موفق دیگر هم دقیقاً همین نظر شوارتز رادارند ازجمله وارن بافت! ممکن است برایتان جای سؤال باشد که پیشبینی چه ارتباطی با نظرات شخصی دارد؟ پاسخ روشن است، هرگونه قضاوت در مورد آیندهی قیمت بهنوعی اعمالنظر و عقیده در باب حرکتهای آتی قیمت است. یادمان باشد بازار متشکل از تعداد زیادی معاملهگر بورس با حجم عظیمی از سرمایه است که به ساز ما نمیرقصد!
توصیه: بهجای قضاوت در مورد بازار سعی کنیم روی لحظهی اکنون متمرکز شویم. از پیشبینی بازار دستبرداریم و با روند فعلی بازار همراه شویم.
“لحظهی اکنون ” یا “حالت ZONE “ پدیدهای است که عملکرد ما ناخودآگاه است و بالاترین بهرهوری را در معاملات داریم. دراینارتباط فیلم وبینار روانشناسی در بورس به شما کمک خواهد کرد.
11- ارتقای مهارت
همانطور که میدانیم یکی از انواع ریسک در بازار بورس را ریسک شخصی تشکیل میدهد. منشأ ریسک را همیشه نباید در بازار یا عوامل اقتصادی یافت. در اغلب مواقع ریسک سرمایهگذاری در بازار بورس، مستقیماً به خود سرمایهگذار بازمیگردد. گاهی سرمایهگذاران بهجای پیشه کردن صبر، با عجولی، خودشان برای خودشان ریسک را خلق میکنند!
اما اینکه چطور صبر پیشه کنیم یا اینکه چطور موقعیتهای سودآور را تشخیص دهیم تابع مهارتهای معاملهگری است. همانطور که بهتر از بنده اطلاع دارید، معاملهگری مهارتی است که بهمرور کسب میشود. هیچ معاملهگری بزرگی از شکم مادر «موفق» زائیده نشده است!
تصمیمات ما طی برهههای مختلف زمانی است که از ما یک معاملهگر میسازد. درواقع رمز موفقیت “تصمیمات درست ” گرفتن است؛ تصمیمات درست نیز از “تجربهها ” نشئت میگیرد، بهعبارتدیگر تصمیمات صحیح تابع تجربیات ماست؛ ولی تجربه نیز حاصلِ “تصمیمات غلط ” است! موفقیتهای ما بهواسطهی دانش و تجربیات ما در بازار شکل میگیرد.
توصیه: مطابق آمار حدود 60% ترافیک اینترنت کشور روی تلگرام است! بهجای وقت تلف کردن در کانالهای تلگرامی غیرکاربردی، بهتر است جهت توسعهی مهارتهای خود روزی 3 صفحه کتاب بخوانیم.
معاملهگری با آزمونوخطا به دست میآید؛ مطمئنم با دلایل ورشکستگی با حساب آزمایشی بورس آگاه هستید؛ بنابراین بهجای معاملات مجازی بهتر است با سرمایهی کم وارد دنیای بورس شوید تا حس معاملهگر بورس شدن را از نزدیک لمس کنید.
به این مطلب چه امتیازی میدهید؟
امتیاز را مشخص کنید
میانگین امتیاز / 5. تعداد امتیاز
امتیازی ثبت نشده است. اولین نفر باشید که امتیاز میدهید!
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
سلام از اینکه وقت گذاشتید و یک سری مطالب علمی کاربردی در خصوص سرمایه گذاری در بورس ارائه نمودید ممنونم .
درودبرشما ضمن تشکراززحمات دست اندرکاران رهاازسرمایه ومهندس شمس عزیز که بحق سخنان مجزوب وگیرایی داشت امیدوارم طبیعت برای همه شما بخصوص مهندس شمس مادرباشد وسفره شادی شان همیشه گسترده باد بحق ازجزوه های تان بهره بردیم ممون ازاینکه توسط ایمل زحمت می کشیدواموزش های لازم رادراختیارماقرارمی دهید زنده ویاینده باشید (ارادتمند امینی )