تفکری که منجر به تحول معاملاتم شد
سالها پیش، قبل از اینکه شروع به مربیگری و آموزش سایر تریدر ها در حیطه بازار بورس کنم، خودم در سیکل معیوب «یکقدم به جلو و دو قدم به عقب» گیرکرده بودم و دقیقاً از همان چیزی که شما در حال حاضر از آن رنج میبرید، رنج میبردم. متأسفانه، متوجه شدهام که اغلب معاملهگران بازار بورس نمیتوانند بهسلامت از این نقطه عبور کنند. اکثر فعالین بازار، بیشتر وقتشان را صرف انجام معاملات پیاپی، هرروزه، و تمرکز بیشازحد روی تایم فریمهای کوتاهمدت در بازار میکنند.
از آن بدتر اینکه وقتی افراد به نتیجه مطلوب دست نمییابند، اغلب انرژی دو برابری را صرف همان کارهایی میکنند که نتیجه موردنظرشان را حاصل نمیکند؛ درواقع آنها دفعات و تعداد معاملاتشان را به چیزی فراتر از حد تحملشان افزایش میدهند.
در این مطلب قصد دارم سه ایده و تفکر را با شما در میان بگذارم که منجر به تحولی در حرفه معاملهگری من شدند؛ پیروی از این تفکرات مرا قادر ساختند تا آن چرخه معیوب را دور بزنم و رشد مستمر حسابم را شاهد و نظارهگر باشم.
معاملهگری در تایم فریمهای بلندمدت
بسیار خوششانس بودهام که از همان اوایل کارم، به اهمیت معاملهگری در تایم فریمهای بلندمدتتر پی بردم چراکه در غیر این صورت، این احتمال وجود داشت که من هم به سرنوشت خیل عظیمی که مرتب در بازارها ضرر میدهند، دچار میشدم و خدا میداند که اکنون مشغول به انجام چهکاری بودم…
راحت بگویم؛ تنها ظرف چند ماه که از مطالعه چارتها در بازههای زمانی کوتاهمدت دست کشیدم، از یک معاملهگر نگران که معتاد به نگاه کردن و زیر نظر داشتن نمودار سهامهای متعدد بود، و هیچ سرگرمیای هم نداشت، به یک انسان آرام تبدیل شدم و توانستم بین زندگی و بازارهای مالی یک تعادل مناسب برقرار کنم. برای تریدرهای بیچارهای که هنوز سعی در تحلیل بازههای کوتاهمدت دارند، تأسف میخورم؛ برای آنها، هر ۵ تا ۱۵ دقیقه، یک چرخهی ترید پر از آدرنالین تکرار میشود؛ آنها از 8 صبح تا 12 ظهر، در جستجوی سیگنال و هیاهو هستند. تازه وضع برای افرادی که در بازار ارز (بازار 24 ساعته) کار میکنند بدتر هم میشد! البته اگر درنهایت به موفقیت برسند، مشکلی نیست اما متأسفانه، آمارها نشان میدهند که تعداد بیشماری از آنها، عمدتاً به دلیل تحلیل و تمرکز بیشازحد روی همین چارتهای کوتاهمدت، خیلی زود از گردونه خارج میشوند.
به نظر من چارتهای روزانه اهمیت بسیاری دارند چراکه:
- مهمترین اطلاعات بازار را در اختیار ما قرار میدهند
- چارتهای روزانه، حاوی سیگنالهای اشتباه و هیجانی کمتر در مقایسه با چارتهای بین روز میباشند
- این چارتها به شما یاد میدهند که در درازمدت میتوانید نتیجه صبر و نظمتان را ببینید
- تحلیل و بررسی نمودار روزانه به زمان کمتری نیاز داشته و به شما زمان آزاد بیشتری میدهند
- این چارتها شمارا قادر میسازند تا معاملهگریتان را در خلال برنامههایتان جای دهید نه اینکه همهچیز را فدای معامله کری کنید!
- شما با کمتر کردن تماشای لحظهای بازار، خودتان را در معرض وسوسه کمتری قرار میدهید و احتمال انجام معاملات احساسی و هیجانی را نیز کاهش میدهید.
- معاملهگری بر اساس چارتهای روزانه از سرعت امور میکاهد و شما میتوانید توجهتان را در هرلحظه، به یک معامله معطوف کنید و بتوانید همانند لیزر روی تصمیماتتان متمرکز شوید.
- شما با تکیهبر چارتهای روزانه، از تعداد معاملاتتان میکاهید اما این بدان معنا نیست که میتوانید میزان ریسکپذیریتان در هر معامله را بیشتر از پیش سازید و صدالبته، به این معنا هم نیست که درآمد ماهیانهتان نسبت به قبل کمتر میشود. این دو مورد، دو تفکر اشتباه رایج دربارهی معاملهگری بر اساس چارتهای روزانه میباشند.
به نظر من، چارتهای مربوط به تایم فریمهای روزانه مهمترین چارتهایی هستند که باید تحلیلشان را بیاموزید، تمامی تایم فریمهای زیر یک ساعت، صرفاً انرژی و وقت شمارا به هدر میدهند که منجر به ضررهای سنگینی برای بسیاری از افراد میشوند.
معاملهگری با تناوب کمتر
بسیاری از بورس بازان تازهکار، مجذوب سبک زندگی پر از هیجان معاملهگرانی میشوند. بسیاری از آنها به این باور رسیدهاند که معاملهگری روزانه کاری باحال است و میتوانند از آن طریق، یکشبه ره صدساله را بروند و ثروتمند شوند. البته توجیه منطقی هم دارند:میگویند یک سهم در طول روز میتواند 5 درصد رشد کند، پس در یک ماه حدود 100% رشد میکند، پس در سه ماه… واقعاً از این تفکر، خندهام میگیرد چراکه این مسئله اصلاً واقعیت ندارد؛ تقریباً همه افراد وقتیکه معاملهگری روزانه را در پیش میگیرند، به این حقیقت میرسند.
البته، اگر میخواهید به این سبک و روش معامله کنید، مختارید. یک هفته آن را امتحان کنید؛ در پایان آن دوره، یا دیگر پولی برایتان نمیماند یا اینکه آنقدر انرژی از دست میدهید که دیگر توانی برای ادامه راه نخواهید داشت. حال، به پیشنهاد من درباره معامله در تایم فریمهای بلندمدتتر میرسیم. همانطور که قبلاً هم اشاره کردم، معامله در چارتهای زمانی بلندمدت (و کاستن از تعداد و دفعات معاملات) مترادف با کاهش میل به معامله بیشازحد (تحت تأثیر هیجانات) و درنتیجه، کاستن از میزان ضررهای احتمالی است. البته، مزایای این روش، به این مورد ختم نمیشود. مثلاً کاهش چشمگیر کارمزد معاملات و حفظ اعصابمان را هم میتوانید به این مزایا بیفزاید.
یکی دیگر از دلایل گرایش من به این روش و ادامه آن، این است که میتوانستم میزان ریسک بیشتری را در معاملاتم بپذیرم. من آن را حفظ سرمایه مینامم و درک آن اهمیت بالایی دارد؛ درواقع، فرض بر این است که شما میخواهید بهجای هدر دادن سرمایهتان در شرایط و معاملاتی که درباره آنها اطمینان ندارید، آن را تا زمانی که معامله دلخواهتان را مییابید، منظور معاملاتی است که با معیارهای استراتژی شما همخوانی دارند، حفظ کنید.
درواقع، به همین طریق است که میتوانید با کاهش تناوب معاملاتتان، بازهم سود خوبی به جیب بزنید. خوب فکر کنید. اگر در ماه ۳۰ معامله میزنید، چه مقدار ریسک به ازای هر معامله میپذیرید؟ اما اگر در ماه ۳ معامله بکنید چه؟ این بازهم همان میزان ریسک را به جان میخرید؟ شما این بار، سرمایهتان را به ۳ قسمت، و نه ۳۰ قسمت، تقسیم میکنید!
وقتی بهدفعات بالا معامله میکنید، بهصورت طبیعی میزان ضررتان را افزایش میدهید. در تمامی بازارها، تعداد معاملاتی که احتمال کسب سود در آنها در طی یک ماه خیلی بالا باشند، محدود است. حال، هرچقدر که شما هم بازه زمانی کوتاهتری را انتخاب کنید و درعینحال، تناوب معاملاتتان را بالا ببرید، بیشتر و بیشتر روی سرمایهتان قمار میکنید چراکه فاکتور تصادفی بودن و سیگنالهای اشتباه و هیجانی نقش پررنگتری در تصمیماتتان بازی خواهند کرد.
از زمانی که دفعات معاملاتم را کاهش دادهام، توانستهام میزان ریسکپذیریام در هر معامله را اندکی بیشتر سازم. البته باید به شما بگویم که این میزان ریسک، ریسک محاسبهشده است. زمانی را صرف تحلیل و بررسی ریسکهای نهفته در هر معامله میکنم و با خودم، دودوتاچهارتا میکنم که آیا این میزان ریسک، در این معامله، منطقی است یا خیر. اگر یکی از معاملات پر ریسکم نتیجه مطلوب را حاصل نکند، دستوپایم را گم نمیکنم؛ با بررسی شرایط و موقعیتها، در جستجوی موقعیتهای خرید پرسودتر میگردم.
به تجربه دریافتهام که این سبک از معاملهگری برای بسیاری از افراد دشوار است؛ از کودکی به ما آموختهاند که هرچه کاری را بیشتر انجام دهیم، در انجام آن مهارت بیشتری پیدا میکنیم و طبق مثل معروف، کار نیکو کردن از پر کردن است. اما این تفکر، در معاملهگری به شما هیچ کمکی نمیکند؛ در عوض، شما باید زمانی را صرف مطالعه و شناخت بازار کنید، اخبار بنیادی را دنبال کنید، اصول را بیاموزید و تنها در مواقعی که احتمال کسب سود بالاست، دست به معامله بزنید.
یکی دیگر از دلایل اهمیت معاملهگری با تناوب کمتر، به کیفیت زندگی مربوط میشود. نمیدانم شما خواننده گرامی متأهل هستید یا مجرد، اما طبق تجربیاتم، دریافتهام افرادی که به دنبال هیجانات بازار دست به خریدوفروش میزنند، مدام تحت استرس و نگرانی قرار دارند و این استرس و فشار را وارد زندگیشان هم میکنند. اما من ترجیح میدهم که هم در زندگیام و هم در معاملاتم، آرامش و لذت داشته باشم.
به این مطلب چه امتیازی میدهید؟
امتیاز را مشخص کنید
میانگین امتیاز / 5. تعداد امتیاز
امتیازی ثبت نشده است. اولین نفر باشید که امتیاز میدهید!
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
سلام، دقیقا این مواردی ک اشاره فرمودین بی شک تک تک تریدرها روزی به آنها خواهند رسید (البته اگر تا آن زمان سرمایه و زمانی باشد، چون کار تو این بازارها فوق العاده صبر میطلبه!). با آرزوی موفقیت برای شما استاد گرامی و همه معامله گران.
با سپاس از شما حسین عزیز