چهار طرز فکری که شمارا به چاه ضرر میاندازد!

آیا تصور میکنید که روانشناسی نقش چندانی در موفقیت یک معاملهگر ندارد؟ دوباره فکر کنید!
هر روز هزاران کار انجام میدهیم که آگاهانه آنها را کنترل نمیکنیم! درواقع اغلب این کارها از روی عادت و بهصورت خودکار انجام میشود. اگر مجبور بودیم در مورد هر بار نفس کشیدن، پلک زدن، ایستادن، قدم زدن، چرخیدن به اطراف، حرکت دادن یا حرکات صورتمان برای نشان دادن خوشبختی یا غم و اندوه فکر کنیم ، زندگی برایمان سخت میشد، قبول دارید!؟
بااینوجود وقتیکه در معاملهگری حرفهای شدید، همهچیز باید بهطور خودکار انجام شود؛ اما هنگامیکه ما شروع به معاملهگری میکنیم، همهچیز بهیکباره به هم میریزد!
بد نیست که بدانیم بخش عمدهی این خطاها در تحلیل ذهن اتفاق میافتد، آنچه در ادامه بدان خواهیم پرداخت، چهار چالش روانشناختی است که اگر کنترل نشود، تا آخرین ریالهای حساب معاملاتی ما را بر باد میدهد!
سوگیری در دسترس بودن
آنچه میشنوید، میبینید، میخوانید یا اغلب به یاد میآورید لزوماً درست نیست! اما ذهن شما تمایل دارد چنین فکر کند. این درواقع نوعی خطای تحلیلی در مغز است. مغز ما عادت دارد خودش را گول بزند!
مغز عادت دارد بر اساس اطلاعاتی که در دسترس دارد نتیجهگیری کند و این صحیح نیست. حتماً دیدهاید افرادی را که دوست دارد خیلی سریع وارد بازار بورس شوند چون طی چند هفته گذشته شاخص بشدت رشد داشته است! در عمل اتفاق میافتد این است که افراد لزوماً بر اساس رشد فعلی شاخص تصمیم گرفتهاند و بالا و پایین شدنهای شاخص طی سالهای گذشته را نادیده میگیرند.
بنابراین به همه معاملهگران توصیه میشود قبل از استفاده از این اطلاعات در معاملهی خود، شخصاً حقایق و ارقام را بررسی کنند. بااینوجود، آنچه بیشتر به معاملهگران آسیب میرساند برداشت، یا بهتر بگوییم، سوگیری شخصی خودشان است.
این مسئله راجع به استراتژی معاملاتی هم صادق است؛ شما کار خود را با یک استراتژی معاملاتی شروع میکنید. همهچیز خوب است تا اینکه درگیر یک دور زیان میشوید و در چند معاملهی پیاپی ضرر میکنید.
اکنون این فکر درونتان نجوا میکند که باید این سیستم را کنار بگذارید چون حالا دیگر از استراتژیای که چند بار به شما زیان زده است متنفر میشود. اما آیا چنین است؟
شما خودتان و استراتژیتان را با چند ضرر متوالی قضاوت کردهاید و این همان سوگیری در دسترس بودن است! در حقیقت، ذهن شما فقط شمارا فریب میدهد که چنین فرض کنید. شما باید نتایج معاملات را در یک دسته بزرگتر (مثلاً 100تایی) قضاوت کنید نه اینکه با چند ضرر که بخشی از هر سیستم است، به این نتیجه برسید که استراتژی کارایی ندارد!
زیان گریزی
تأثیر روانی زیان بیشتر از همان اندازه سود است.ما دوست نداریم آنچه را که تا حالا داشتهایم از دست بدهیم. در معاملهگری این پیامدهای گستردهای دارد. این همان چیزی است نوبلیست معروف که آقای کانمن به حدود 30 سال قبل کشف کرد.
وقتی سود یک معامله را از دست میدهیم، عصبانی میشویم یا وقتی معامله در سود اندکی است سریع آن را میبندیم. این به این معنی که ما خودمان را برای یک شکست بزرگتر آماده میکنیم! نقطه مقابل این سناریو وقتی است که معامله ما در ضرر است و سعی میکنیم خودمان را دلداری دهیم! حالا با گفتن اینکه معامله به نفع ما بازخواهد گشت، سعی میکنیم حد ضرر خود را گسترش دهیم و این اشتباه فاحش را توجیه میکنیم. بنابراین اینکه ما معامله را بدون در نظر گرفتن واقعیت بازار در نظر بگیریم بسیار احمقانه است . از زیانها نترسید، حتی باوجود زیانهای متوالی بازهم میتوانید به سود مستمر برسید. تنها چیزی که باید به آن توجه کنیم، مدیریت زیانها است.
سندروم لاتاری
این هم از آن چالشهای روانشناختی خطرناک است که موقع به دست آوردن دستاوردهای بزرگ ایجاد میشود؛ همان زمانی که از بابت کسب سودهای عظیم در مقطع زمانی کوتاه، روی پای خود بند نیستیم!
البته این سودهای بزرگ در اغلب مواقع بهصورت تصادفی و بدون هیچ استراتژی مشخصی ایجاد میشود و راستش را بخواهید خیلی شبیه به سودی است که افراد در قمارخانهها به دست میآوردند!
دانایی لزوماً توانایی نیست!
ذهن ما اغلب ما را متقاعد میکند که اگر چیزی را بدانیم، اگر بخواهیم میتوانیم آن را انجام دهیم. مثلاً کاهش را در نظر بگیرید. اکثر مردم میدانند که بهبود رژیم غذایی و ورزش بیشتر به آنها کمک خواهد کرد که وزن کم کنند. بااینحال بنا به دلایلی، این توصیهها یکطرف ماجرا است. در عوض، فرد اطلاعات جدید را جستجو میکند… “من میدانم ، به من چیز دیگری بده”..
دستورالعملهای اساسی وجود دارد که معاملهگران برای موفقیت باید دنبال کنند، بااینحال اینها نادیده گرفته میشوند (“من قبلاً این را میدانستم” … اما این کار را انجام دادید؟)
این دستورالعملها عبارتاند از: ایجاد یک برنامه معاملهگری، تمرکز بر تنها یک یا دو استراتژی، عدمتخطی از برنامه معاملاتی؛ بنابراین شما میتوانید ببینید چه چیزی کار میکند و چه چیزی نمیکند!
مردم این را میخوانند، اما به ایدهها عمل نمیکنند. آنها باوجود دانستن یک مفهوم برای پیگیری واقعی و انجام آن اشتباه میکنند (منطقی) بهجای کار بر روی این مفاهیم معاملاتی اصلی، آنها سراغ اطلاعات دیگری میروند. بااینوجود اگر شما به آن ایدهها عمل نکنید، اطلاعات بیشتر بیفایده است. درنهایت، شما باید جستجو را متوقف کنید (دانستن)،و تمرین را شروع کنید و آنچه را که میدانید اعمال کنید (عملکرد) بر همین اساس است که میگوییم دانایی لزوماً توانایی نیست و باید تلاش کنیم که عالم بیعمل یا زنبور بی عسل نباشیم!
راههایی که ذهن شمارا در معرض ضرر قرار میدهد
چالشهایی که در بالا عنوان شد، آهستهآهسته شمارا به سمت ورشکستگی در معاملات سوق میدهد.
باید مراقب باشیم که عملکرد طبیعی مغز باعث پس رفتمان نشود! بهعنوان یک معاملهگر باید روی نتایج تمرکز کنیم و عوامل احساسی را کنار بگذاریم.
بهعنوان معاملهگر، ما باید بر روی اقدامات و نتایج تمرکز کنیم، چراکه آنها دروغ نمیگویند، اما ذهن ما میتواند دروغ بگوید! نگرش ضرر توسط تمرین کاهش مییابد و با چشم خود میبیند که حتی باوجود ضرر معاملات بسیار میتواند سودآور باشد.
به این مطلب چه امتیازی میدهید؟
امتیاز را مشخص کنید
میانگین امتیاز / 5. تعداد امتیاز
امتیازی ثبت نشده است. اولین نفر باشید که امتیاز میدهید!
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.