معاملهگری بر پایه احتمالات

آیا تا به حال شاهد سرنوشت های کاملا متفاوت معامله گران سهام بوده اید؟ برخی به اوج موفقیت می رسند، در حالی که برخی دیگر در دریای پر تلاطم عدم قطعیت دست و پا می زنند. آیا این شانس است؟ زمان بندی؟ چه چیزی باعث می شود یک نفر معامله گر بهتری نسبت به دیگری باشد؟
خب، راز این معما هوش بالا یا درک خارق العاده بازار نیست. این راز بسیار عمیق تر است – در درون هزارتوی مرموز روان انسان قرار دارد. این سفری است که کمتر در مورد استراتژی های خارجی و بیشتر در مورد غلبه بر شیاطین درونی مانند ترس، اعتماد به نفس بیش از حد و تصمیم گیری غیرمنطقی است.
در این مقاله با کاوش هیجان انگیز در روانشناسی یک معامله گر ماهر، شاهد ماهیت یک ذهنیت پیروز خواهید بود. آماده باشید تا یادگیری هایتان را از نو بنا کنید، به چالش بکشید و تغییر دهید. این یک اردوگاه آموزشی روانشناسی است: ناراحت کننده، آزمایشی، اما در نهایت تحول آفرین.
به یاد داشته باشید، این در مورد ثروت فوری نیست – شما می خواهید در یک مسابقه طولانی مدت برنده شوید. بنابراین، خود را برای یک ماجراجویی درون نگرانه آماده کنید که می تواند آینده مالی شما را برای سال های آینده بازتعریف کند.
موفقیت بی دردسر در معاملات
تصور کنید هیاهوی یک تالار معاملات قدیمی وال استریت را: معاملهگرانی که روی تلفنها خم شدهاند، روی شاخصهای اقتصادی ریختهاند تا قیمت «ایدهآل» سهام را پیشبینی کنند. این دوران تحلیل بنیادی بود. اما در زیر این هیاهو، یک انقلاب آرام در افق بود – تحلیل تکنیکال.
این رویکرد پیشگام، شاخصهای اقتصادی را نادیده میگیرد و در عوض بر روند قیمت و حجم معاملات در طول زمان تمرکز میکند. در دوران ابتدایی خود در اواخر دهه 1970، تحلیل تکنیکال به عنوان یک عرفان عجیب و غریب دیده میشد. اما با روبرو شدن معاملهگران با این واقعیت که پویایی بازار بیشتر تحت تأثیر روانشناسی جمعی است تا فرمولهای کتابهای درسی، به تدریج مورد پذیرش قرار گرفت.
موفقیت در تحلیل تکنیکال، علاوه بر تسلط بر نمودارها و درک شاخصهای اقتصادی، عمیقا در اصول روانشناسی ریشه دارد. معاملهگران ماهر طرز فکری انعطافپذیر را در خود پرورش میدهند و در مواجهه با عدم قطعیت با انضباط و اعتماد به نفس واکنش نشان میدهند. راز آنها چیست؟ پذیرش ریسک، مفهومی که اکثر ما از آن اجتناب میکنیم.
در دنیای متناقض معاملات، بیزاری از ریسک در واقع میتواند خطاها را افزایش دهد. هر معاملهای ذاتا نامشخص است – رد کردن این واقعیت منجر به رابطهای پرخاشگرانه با بازار میشود و عینیت را به خطر میاندازد و ضررها را افزایش میدهد.
پذیرش ریسک شما را با واقعیتهای بازار همسو میکند – فضایی که در بیطرفی خود، هیچ بدهی به شما ندارد. همه نتایج ممکن است. و هر چه بیشتر این واقعیت را بپذیرید، بینش بیشتری به دست میآورید. دسترسی به این جریان معاملاتی زمانی به شما اعطا میشود که امیدهای کنترل را رها کرده و تنها بازار را همانطور که هست بپذیرید.
در میان فرصتهای در حال تکامل بازار، معاملهگران موفق ریسک را به عنوان پتانسیل خالص تفسیر میکنند. آنها که از ترس رها شدهاند، بر روی هر لحظه معاملاتی به طور واضح تمرکز میکنند. چابکی ذهنی آنها به آنها اجازه میدهد تا با ریتم بازار سازگار شوند و از هرگونه اشتباه مکرری که تفکر خشک به وجود میآورد، اجتناب کنند. به عبارت دیگر، دستیابی به ثبات در معاملات مستلزم تحول در نگرش و تمایل به ورود به ناشناختهها است.
تسلط بر این بازی روانی میتواند معامله را از یک میدان نبرد آشفته به یک رودخانه آرام فرصت تبدیل کند. معاملهگران به وضعیتی از جریان منتقل میشوند، جایی که اطلاعات را به طور تمیز پردازش میکنند و پاسخهای دقیقی را هدایت میکنند. در نتیجه، اعتماد به نفس آنها شکوفا میشود و هم رشد مالی و هم رشد شخصی را به دنبال دارد.
این تسلط روانی کلید باز کردن درِ موفقیت بی دردسری است که معاملهگران در ابتدای سفر معاملاتی خود تصور میکنند. و این بازی ذهنی جایی است که جادو اتفاق میافتد – منطقهای که در آن معاملهگری فقط یک حرفه نیست، بلکه مسیری برای رشد شخصی است.
سفری به سوی تسلط بر خویشتن
به جذابیت معاملهگری فکر کنید: آزادی خلاقانهی نامحدود، جایی که رئیس خودتان هستید و قوانین خود را تعیین میکنید. این جذابیت اغلب افرادی را به خود جلب میکند که به دنبال راهی برای ابراز خود هستند – نیازی که اغلب توسط ساختارهای متعارف جامعه و اشتغال سرکوب میشود. اما دستیابی به ثبات در این چشمانداز با امکانات بیپایان، به معنای نادیده گرفتنِ تمامی قوانین و ضمانتها نیست.
آزادی در معاملهگری، اگر کنترل نشود، میتواند یک تیغ دولبه باشد. بدون محدودیت ریسک اعمالشده یا مدت زمان از پیش تعیینشده برای معاملات، همیشه پتانسیل خودویرانگری در کمین است. بنابراین، هر چقدر هم که عجیب به نظر برسد، معاملهگران برای دستیابی به موفقیت پایدار باید موانع ذهنی خودخواستهای را ایجاد کنند.
ممکن است پس از سالها آرزوی رهایی از قوانین و محدودیتها، به طور ناخودآگاه در برابر این نظم و انضباط خودخواسته مقاومت کنید و آنها را تهدیدی برای آزادی تازه به دست آمده خود بدانید. اما اگر به یک استراتژی پایبند نباشید، نتایج معاملات شما غیرقابل پیشبینی خواهد شد. ضررها به راحتی میتوانند به “بدشانسی” نسبت داده شوند به جای اشتباهات شخصی.
خبر خوب این است که الگوهایی در بازار وجود دارد و امکان هموار کردن مسیر برای رسیدن به ثبات وجود دارد. خبر بد این است که عملی کردن این موضوع آسان نیست. ما انسانها از نظر زیستی به پاداشهای غیرمنتظره اعتیاد داریم. بردهای تصادفی در معاملهگری هیجان فراوانی را ایجاد میکنند و در مغز ما کوکتلی از مواد شیمیایی ترشح میکنند که عادتهای قماربازی را تقویت میکنند.
راه حل در تسلط بر خویشتن نهفته است. با مدیریت ادراکات و اعمال نظم و انضباط، میتوانید بازار را از دشمنی دمدمیمزاج به صفحهای تأملبرانگیز برای رشد شخصی تبدیل کنید. از طریق چارچوبهای ذهنی همسو، یاد میگیرید بر اساس انتخاب عمل کنید، نه بر اساس غریزه، و دید خود را فراتر از رضایت آنی گسترش دهید.
هنگامی که معاملهگری به عنوان یک کار درونی در حال انجام در نظر گرفته شود، به سفری به سوی خودشکوفایی تبدیل میشود. رابطه شما با پاداش و ریسک دستخوش تحولی عمیق میشود. به جای اینکه بدون فکر به دنبال هیجان زودگذرِ بردهای تصادفی باشید، با روشی منظم، امیدهای بعید را به انتظارات مثبت تبدیل میکنید. در این فرآیند، ترس و اضطراب از بین میرود و جای خود را به پایهای محکم از اعتماد به نفس و دلسوزی نسبت به خود میدهد.
پذیرش مسئولیت برای موفقیت پایدار
این تناقضِ معاملهگری است: موفقیت بیش از کسب دانش بازار، به تسلط بر مهارتهای درونی نیاز دارد. سنگ بنای موفقیت در معامله، پذیرفتن مسئولیت کامل برای تمامی نتایج، چه سودآور و چه زیانده، است. این خودپاسخگویی رادیکال شما را با واقعیتهای بازار همسو میکند.
شکستهای معاملاتی اغلب با نسبت دادنِ تقصیر به بازار، خارجیسازی میشوند. این کار معاملهگر را از مسئولیت مبری میکند، اما همچنین مسیرهای یادگیری را مسدود میکند. انتظارِ تسلیم شدنِ بازار در برابر نتایج مطلوب، تنها در صورت برآورده نشدنِ امیدها، منجر به ناامیدی میشود.
به خاطر داشته باشید، بازار صرفاً بازتاب اقدامات جمعی معاملهگران است؛ هیچ دستور کار پنهانی ندارد و دشمنی نیست که فتح شود. بازار، آینهای است که صادقانهی عقاید و رفتارهای ذهنی ما را در حرکات قیمتی خود منعکس میکند. اشتباهات معاملاتی از درونِ ما سرچشمه میگیرند، نه از بازار.
بنابراین، بدیهی است که استراتژیهای معاملاتی تصادفی، نتایج تصادفی به بار میآورند. دستیابی به موفقیت پایدار نیازمند داربستی از ساختار، برنامهریزی و تعهد به خودپاسخگویی است. ایجاد قوانین مدیریت سرمایه و ریسک، حیاتی است؛ زیرا حصارهایی ایجاد میکند که توهم ثروت آسان را از بین میبرد.
این تغییر دیدگاه، ناکامیها را از تجربیات تنبیهی به درسهای آموزنده تبدیل میکند. هر معامله، صرف نظر از نتیجهی آن، مسیر بهبود را روشن میکند. با گذارِ معاملهگران از واکنش به رویدادهای بازار به ایجادِ پیشگیرانهی نتایج، اعتماد به نفس افزایش مییابد. و مسئولیت از منبعی برای ترس به سرچشمهی توانمندسازی تبدیل میشود.
با این تمرکز درونی و همسو شدن با واقعیتهای بازار، پیشرفت آشکار خواهد شد. شما شروع خواهید کرد به مهار کردن انرژی بازار و خود را به سمت رشد پایدار سوق دهید – و این گفته را تأیید میکنید که بهترین فتح، فتح کردنِ خود است.
قدرت تفکر احتمالی
ایدهی نتایج همیشگی از رویدادهای غیرقابل پیشبینی، مفهومی است که بسیاری از معاملهگران را سردرگم میکند.
به کازینوها نگاه کنید، که نمونهای عالی از کسبوکاری هستند که بر پایهی تصادف رونق میگیرند. آنها با طراحی هوشمندانهی بازیهایشان، اندکی برتری کسب میکنند. اما راز موفقیت آنها، به کار انداختن جادوی قوانین احتمالات از طریق حجم بالای بازیهاست. این ساختار به آنها اجازه میدهد تا انتظاراتشان با تصادف همزیستی مسالمتآمیزی داشته باشد و از برد و باختهای فردی، متزلزل نشوند.
بازارها نیز به شیوهای مشابه عمل میکنند. هر معاملهیِ جداگانه، رویدادی مستقل با نتایجی تصادفی است. اما با داشتن تعداد معاملات کافی، یک استراتژی معاملاتیِ به خوبی تعریفشده، بر تصادفی بودن غلبه خواهد کرد. به همین دلیل است که حرفهایهای معاملهگری با تفکر دو سطحی عمل میکنند: آنها در حالی که عدم قطعیت لحظه را میپذیرند، این باور را نیز در خود پرورش میدهند که استراتژی معاملاتیشان در نهایت منجر به نتایج مثبت خواهد شد.
اکثر معاملهگران درگیر این تصادفی ذاتی هستند، زیرا انسانها ذاتا تمایل عمیقی به قطعیت دارند. این تمایل توهمِ پیشبینی رویدادهای خاصِ بازار را به وجود میآورد. اما همانطور که آموختیم، تحمیل انتظاراتِ خشک بر واقعیتِ غیرقابل پیشبینی بازار، به ناچار منجر به ناامیدی میشود. سپس، هنگامی که معاملات با نتایج امیدوارکننده همسو نشوند، ترس شروع به کجدار و مریز کردن ادراکات میکند.
از جنبهی مثبت، بازار پتانسیل نامحدودی برای ثروت دارد – تنها موانع درونی شما هستند که میتوانند مانع از تحقق این امکانات شوند. کلید این است که برنامهریزی ذهنی خود را ارتقا دهید تا فرصتهای بیرونی را با آمادگی درونی خود همسو کنید.
با پذیرش واقعی تصادفی بودن بازار و اتخاذ یک دیدگاه احتمالی، میتوانید تعامل با ناشناختهها را با حس اعتماد و آرامش آغاز کنید. این طرز فکر، انتظارات را با واقعیت همسو میکند – و در نهایت منجر به موفقیت مداوم در معاملهگری میشود.
جمعبندی نهایی
تسلط بر معاملهگری بیش از آنکه وابسته به دانش بازار باشد، نیازمند پرورش طرز فکری انعطافپذیر و مقاوم است که در مواجهه با عدم قطعیت، شکوفا میشود. این امر شامل درک ماهیت احتمالی بازار، پذیرش عدم قطعیت، پذیرش مسئولیت کامل برای همه نتایج و استفاده از مسیرِ معاملهگری به عنوان فرصتی برای تسلط بر خود و رشد شخصی است. برای رسیدن به این هدف، غلبه بر باورهای محدودکننده و پرورش طرز فکری احتمالی که با واقعیتهای بازار همسو باشد، ضروری است.
تهیه کننده: ابراهیم شمسی | برگرفته از آموزههای مارک داگلاس
به این مطلب چه امتیازی میدهید؟
امتیاز را مشخص کنید
میانگین امتیاز / 5. تعداد امتیاز
امتیازی ثبت نشده است. اولین نفر باشید که امتیاز میدهید!
6 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
سپاس بابت مطلب ارزشمندی که ارائه شد.
ممنون استاد
مستلزم اینه که بسیار رو خودمون کار کنیم و بی تعارف کار سختیه
سپاس از مطالب خوبی که به اشتراک گذاشتید
🙏
مثل همیشه عالی👌👌👌
عااااالی، ممنون از شما استاد عزیز.